نویسندگان: دکتر محسن ایمانی- فاطمه وجدانی




 

چگونه می توانم با طلاق والدینم و ازدواج آن ها با افراد دیگر کنار بیایم؟

طلاق و جدایی والدین، اصولاً برای اغلب نوجوانان مشکل ساز است. فرزندان، بعد از جدایی دچار احساساتی مثل خشم، اضطراب، افسردگی، احساس فریب خوردگی، عدم امنیت عاطفی و گاهی افت تحصیلی می شوند که البته به مرور زمان رو به کاهش می گذارد.
به هر حال، والدین باید بدانند که طلاق مغبوض ترین حلال ها در نزد خداوند است و بهتر است که قبل از طلاق، حتماً به مشاور خانواده مراجعه کنند. شاید با بهره مندی از راهنمایی های او بتوانند مسائل خود را حل و ادامه ی زندگی را با آرامش سپری کنند. البته اگر ادامه ی زندگی نیز میسر نبود و زندگی با طلاق مواجه شد، کار دیگری که باید با کمک مشاور انجام شود، طلاق درمانی است. این کار شامل توجیه همه ی کسانی است که عضو خانواده هستند و در ماجرای طلاق آسیب می بینند.
نوجوان با رسیدن به سن رشد، می تواند بین زندگی با پدر یا مادر، یکی را انتخاب کند و اگر بخواهد به جای پدر، با مادرش زندگی کند، صرفاً رسیدن به سن رشد و انتخاب این گزینه، کافی نیست. باید شوهر جدید مادرش نیز رضایت داشته باشد و اجازه ی این کار را بدهد. هم چنین، در این وضعیت، نوجوان باید یاد بگیرد که انتظارات خود را از ناپدری اش تعدیل کند؛ یعنی نباید همان انتظاراتی را که از پدر داشته است، اکنون از ناپدری نیز داشته باشد.
گاهی حتی باید به او بیش از پدر خود احترام بگذارد، زیرا با این که پدر واقعی اش نیست، او را پذیرفته و هزینه های زندگی اش را تقبل کرده است. و اگر هم چنین نمی کند، دست کم باید به او احترام بگذارد و از توهین جداً خودداری کند و با او درگیر نشود، زیرا بعد از آن، زندگی کردن با ناپدری، برایش مشکل ساز می شود. پس مادر باید در این زمینه، آموزش های لازم را به نوجوان، جهت برقراری ارتباط مناسب با ناپدری ارائه دهد، تلاش کند که روابط آن دو دچار اصطکاک نشود، و در مواقع لازم، روابط تیره ی بین آنان را اصلاح کند تا همگی بتوانند با آرامش در خانواده ی جدید زندگی کنند. البته ناپدری هم حق آزار نوجوان را ندارد، حتی اگر فرزند او نباشد. در این مورد نیز، اولین راهکار مناسب، مراجعه به مشاور خانواده است.
درمورد ازدواج مجدد پدر نیز باید گفت، این حق پدر و مادر است که بعد از طلاق، برای داشتن زندگی موفق، بار دیگر سعی کنند. اما بهتر است با فردی ازدواج کنند که هم سن و سال همسر قبلی آنان باشد و حتماً قبل از ازدواج، تحقیقات لازم را انجام دهند تا در اثر انتخاب نامناسب، مجدداً طلاق دیگری رخ ندهد. هم چنین نیازی نیست پدر برای این کار از فرزند نوجوان خویش اجازه بگیرد، اما خوب است که تمهیداتی فراهم کند تا رضایت و موافقت او حاصل شود. در این موارد، جدایی از مادر و دوری از محبت او و پذیرش مادرخوانده به عنوان جانشین مادر، طبیعتاً بسیار سخت است.
به هر حال، مادرخوانده نیز اگر خوب عمل نکند، مشکلات و سختی های خاص خود را دارد. معمولاً فرزندان همسر در پذیرش او به عنوان جانشین مادر مقاومت می کنند و بسیاری از اوقات، پش داوری ها و تصورات کلیشه ای و منفی در مورد او، مشکلات ارتباطی فراوانی ایجاد می کند و دیگران به رغم وجود چنین مسائلی، کماکان از او انتظار دارند که به فرزندان همسرش ابراز علاقه کند و مانند فرزندان خود، به آنان «عشق» بورزد. او ممکن است در این جهت اقداماتی نیز انجام دهد. اما احتمالاً با واکنش ها و پاسخ های منفی فرزندان همسر روبه رو می شود و تضادها و برخوردها روز به روز افزایش می یابد.
بنابراین، شاید بهتر باشد به جای آن که دو طرف (فرزند و مادرخوانده) انتظار محبت داشته باشند، سعی کنند که از پیش داوری های منفی در مورد یکدیگر بپرهیزند و به «سازگاری» بیشتر دست یابند. در این میان، قضاوت های به جای پدر می تواند صمیمت را در خانواده افزایش دهد و برعکس، یک جانبه نگری و حمایت های متعصبانه از فرزندان و یا از همسر می تواند به وخامت اوضاع دامن بزند.
نوجوانان نیز با نگاه کردن به نیمه ی پر لیوان، می توانند بهتر با این گونه مسائل کنار بیایند؛ به این معنا که جدایی والدین و ورود به زندگی با وضعیت جدید، می تواند فرصتی باشد که نوجوان زندگی بدون درگیری را نیز تجربه کند. حتی احتمال دارد که این وضعیت برای رشد او مفیدتر هم باشد. در ضمن جدایی والدین به معنای از دست دادن مادر یا پدر برای همیشه نیست و نوجوان می تواند تماس و دیدار با آنان را ادامه دهد و از محبت شان بی نصیب نماند. به هر حال، تدابیری هم چون برنامه ریزی جدید جهت مشارکت در فعالیت های مورد علاقه، شرکت در کلاس های مختلف، معاشرت با دوستان خوب و نظیر این ها، کمک می کند که نوجوان وضعیت جدید را به نحو بهتری سپری کند.
منبع مقاله :
ایمانی، محسن؛ وجدانی، فاطمه؛ (1388)، چالش های من و پدرم،(پاسخ به سؤالات نوجوانان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول (1389)